این حال من احوال من
تقدیر من تقصیر توست
من با خودم در آیِنه
حرفی زدم حرفی دُرُست
گفتم که وای از دست من
از بس که غم اطراف من
پس خط زَدم ؛ تصویرمو
طرحی زدم...طرحی که نوست
رخ به رخ با من بِشو
پنهان زِ من نشو
رخ به رخ با من بشو
درگیر غم نشو

!این فال من.. افعال من...تقویم من.. تقدیم توست
!من با تو اَم...ای آینه!!!...تصمیم من... تصمیم توست
چون همچنان هر لحظه ام هر لفظ من افکار توست
!پس من تو اَم ... از من نترس !! اَسرارِتو ازم بپرس
رخ به رخ با من بِشو

پنهان زِ من نشو
رخ به رخ با من بشو
درگیر غم نشو