بهترین فصل! تو ای تازه بهار!
غصه ها را ببر امید بیار
خبر از لحظه ی دیدار بده
خبر از آمدن و ماندن یار
باز کن پنجره ها را به نسیم
پاک کن سینه ی ما را ز غبار
ای که بر هر وجب از پیرهنت
طرحی از سبزه و گل رفته به کار
دور از دشمن و بدخواه و رقیب
همنشین مه و بستان و نگار
هر سری را به سری گرم کن و
هر کسی را به کسش باز سپار
بهترین رسم در این خاک و دیار
ای کهن سال ترین شادی ما!
غصه ها را ببر امید بیار
غصه ها را ببر امید بیار…