نه عقابم نه کبوتر اما
چون به جان آیم در غربت خاک
بال جادویی شعربال رویایی عشق
میرسانند به افلاک مرا
اوج میگیرم اوج
می شوم دور از این مرحله دور
میروم سوی جهانی که در آن
همه موسیقی جان است و گل افشانی نور
همه گلبانگ سرور...
تا کجا ها برد آن موج طربناک مرا
نزده بال و پری بر لب آن بام بلند
یاد مرغان گرفتار قفس
میکشد باز سوی خاک مرا