دیدمت این حادثه بس بود
مثل خوردن سیب هوس بود
تویه دوزخ عاشقی آسون نیست

دردایی که از عارضه رفته
خاطره ت از حافظه رفته
غم لیلا غصه مجنون نیست

پر شد اتاقم از غمت
بغض و صدای درهمت
باید که خون ببارم از تو

بردار فکراتو از سرم
می خوام که از تو بگذرم
دیگه چیزی ندارم از تو

تو یه خوابی جنس خیالی
تو غرور رو به زوالی
تو یه شهر ساکت و خالی
که پر جنجالی

پر شد اتاقم از غمت
بغض و صدای درهمت
باید که خون ببارم از تو

بردار فکراتو از سرم
می خوام که از تو بگذرم
دیگه چیزی ندارم از تو

دیدمت این حادثه بس بود
مثل خوردن سیب هوس بود
تویه دوزخ عاشقی آسون نیست

دردایی که از عارضه رفته
خاطره ت از حافظه رفته
غم لیلا غصه مجنون نیست