باید بنویسم که تو در جان منی، یا...
در خون قلم‌های غزل‌خوان منی، یا...
در باطن هر صبح که از پنجره آمد
در پشت فلق اختر پنهان منی، یا...
یک وهم و خیالی، پس سیگار و سیگار
یا طالع هر قهوۀ فنجان منی، یا...
این شب که پر از حادثهٔ باد سقوط است
تو خانهٔ آرام نگهبان منی، یا...
میان لحظه های بی کسی می جویمت
شبیه عمر باطلم طعم غمت
در این سیاهه خلوت بی رویا
به صد قلم دوباره شعرت را