امیر خان کافه
توی هر کافه هنوز من توو خیالِ باتوام
منِ تنها توو خیالم چندساله باتوام
مگه میشه توو یه جاده تو نیای بخاطرم
مگه میشه بیتو حتی من بخوام سفر برم
غمگینی، غمگینم
میخندی، میخندم
من حالم اصلا خوش نیست
این حسّه یا عادت
این بُغضه یا حسرت
عشق اینقد آدمکش نیست
…
مث یه غروبِ غمگینی
توی یه ساحلِ بی قایق
تو چی میدونی از این احساس
حس تنهایی یه عاشق
تو چی میدونی از این حالم
بیتو بدجوری کم آوردم
تو بجای هردومون دوری
من بجای هردومون مُردم
غمگینی، غمگینم
میخندی، میخندم
من حالم اصلا خوش نیست
این حسّه یا عادت
این بغضه یا حسرت
عشق اینقد آدمکش نیست